خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . واضح
[صفت]
évident
/evidɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: évidente]
[جمع مونث: évidentes]
[جمع مذکر: évidents]
1
واضح
بدیهی، معلوم
1.Il est évident qu'il faut réagir.
1. بدیهی است که باید واکنش نشان داد.
2.Il est un menteur. C'est très évident.
2. او یک دروغگوست. این بسیار واضح است.
3.Il n'est pas évident qu'elle viendra.
3. معلوم نیست که او خواهد آمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
évidence
évidemment
éviction
évertuer
éventé
évider
évier
évincer
évitable
éviter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان