[فعل]

éviter

/evite/
فعل گذرا
[گذشته کامل: évité] [حالت وصفی: évitant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خودداری کردن جلوی خود را گرفتن

مترادف و متضاد s'abstenir se dispenser se garder
éviter de faire quelque chose
از انجام کاری خودداری کردن
  • 1. Il évite d'accuser sans preuve.
    1. او از عذرخواهی بی‌دلیل خودداری می‌کند.
  • 2. Le jeune étudiant évitait d'acheter des choses inutiles.
    2. دانشجوی جوان از خرید چیزهای غیرضروری خودداری می‌کرد.

2 دوری کردن از (کسی) حذر کردن از

مترادف و متضاد fuir
éviter quelqu'un
از کسی دوری کردن
  • 1. J'ai l'impression qu'il m'évite ces derniers temps.
    1. من احساس می‌کنم که او این اواخر از من دوری می‌کند.
  • 2. Ne m'évite pas !
    2. ازم دوری نکن.

3 کم کردن (زحمت)

مترادف و متضاد épargner
éviter une peine/un effort inutile... à quelqu'un
زحمت/کار بیهوده... کسی را کم کردن
  • 1. Il lui a évité de la peine.
    1. زحمتش را کم کرد.
  • 2. Une livraison des marchandises vous évitera des efforts inutiles.
    2. تحویل کالاها کار بیهوده‌تان را کم خواهد کرد.

4 دوری کردن اجتناب کردن، پرهیز کردن

مترادف و متضاد échapper empêcher
éviter un obstacle/le danger/une erreur...
از مشکلی/خطری/خطایی... دوری کردن
  • 1. C'est un homme paisible qui évite le conflit.
    1. او مردی صلح‌جو است که از بحث دوری می‌کند.
  • 2. Le démantèlement du réseau a permis d'éviter des attentats.
    2. تخریب شبکه این امکان را فراهم کرد که از سوء‌قصد اجتناب کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان