خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چشم
2 . دیدگاه
[اسم]
l'œil
/œj/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: yeux]
1
چشم
1.Nous avons chacun un œil droit et un œil gauche.
1. ما هرکداممان یک چشم راست داریم و یک چشم چپ.
2.Son œil est devenu un gros œuf rouge.
2. چشمش شبیه به یک تخممرغ قرمز گنده شد.
avoir quelque chose dans l’œil
چیزی توی چشم رفتن
J’ai quelque chose dans l’œil.
چیزی توی چشمم رفته است.
à l’œil nu
با چشم غیر مسلح
avoir l’œil à tout
چشم بر همه چیز داشتن
2
دیدگاه
نظر، دید
مترادف و متضاد
point de vue
voir quelque chose d’un mauvais œil
چیزی را به دید بدی دیدن
voir quelque chose d’un bon œil
چیزی را به دید خوبی دیدن
تصاویر
کلمات نزدیک
œdème
œdipe
ôter
îlots de langerhans
îlot
œil de caractère
œillade
œillet
œilleton
œillère
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان