خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از پا درآوردن
2 . کمر خم کردن (ادبی)
3 . ذله کردن
4 . سرشار کردن
[فعل]
accabler
/akablˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: accablé]
[حالت وصفی: accablant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
از پا درآوردن
خرد کردن
1.Accabler l'ennemi
1. دشمن را از پا درآوردن
2.La fatigue qui l'accable.
2. خستگی او را از پا درمیآورد.
2
کمر خم کردن (ادبی)
1.Être accablé sous une charge.
1. زیر وزن باری کمر خم کردن
3
ذله کردن
به ستوه آوردن، عاصی کردن
1.Il les accabla de sa colère et de son mépris.
1. خشم و تحقیر او آنها را ذله کرد.
4
سرشار کردن
سیراب کردن، اشباع کردن
1.Il nous accable de ses conseils.
1. او ما را از توصیههایش سیر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
accablant
acariâtre
acajou
académique
académie
accalmie
accaparant
accaparer
accaparé
accent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان