Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . طرفدار
[اسم]
l'adepte
/adɛpt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: adeptes]
[مونث: adepte]
1
طرفدار
هوادار، پیرو
1.Il y a toujours des conflits entre les adeptes de ces deux religions.
1. همواره بین پیروان این دو دین تنش وجود دارد.
2.Je suis aussi un adepte de la philosophie grecque.
2. من نیز طرفدار فلسفه یونانی هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
adduction
additionner
addition
adapté
adapter
adhérence
adhérent
adhérer
adhésif
adhésion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان