خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسایل
[اسم]
les affaires
/afɛʀ/
قابل شمارش
جمع مونث
1
وسایل
لوازم
1.Je n'aime pas qu'on touche à mes affaires !
1. من دوست ندارم که به وسایل من دست بزنند!
2.Les enfants, asseyez-vous et sortez vos affaires en silence.
2. بچهها بنشینید و وسایلتان را در سکوت مرتب کنید.
ranger ses affaires
وسایل خود را مرتب کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
affairer
affaire
affaiblissement
affaiblir
affabulation
affairisme
affairé
affaisser
affaler
affalé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان