خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وحشتزده کردن
2 . منقلب شدن
3 . منقلب کردن
[فعل]
affoler
/afɔlˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: affolé]
[حالت وصفی: affolant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
وحشتزده کردن
به وحشت انداختن
1.J'affolai cet enfant.
1. این بچه را به وحشت انداختم.
2
منقلب شدن
مضطرب شدن
(s'affoler)
1.Ne vous affolez pas.
1. مضطرب نشو.
3
منقلب کردن
مضطرب کردن
1.Ce bruit les a affolés.
1. این صدا آنها را مضطرب کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
affolement
affolant
affluer
affluent
affluence
affranchi
affranchir
affranchissement
affres
affreusement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان