1 . تکان دادن 2 . بهم زدن 3 . منقلب کردن 4 . مضطرب بودن
[فعل]

agiter

/aʒite/
فعل گذرا
[گذشته کامل: agité] [حالت وصفی: agitant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تکان دادن جنباندن

  • 1.Le petit garçon agite la main.
    1. پسرک دستش را تکان می‌دهد.

2 بهم زدن تکان دادن

  • 1.Aant l'utilisation, agitez le flacon.
    1. قبل از استفاده شیشه را تکان دهید.

3 منقلب کردن آشفته کردن

4 مضطرب بودن بی‌قرار بودن، ناآرام بودن (s'agiter)

  • 1.Avec la fièvre, le malade s'agite.
    1. با تب، بیمار بی‌قرار می‌شود.
  • 2.Ne t'agite pas comme ça.
    2. اینطور مضطرب نشو.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان