خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترک کردن شهر و ساکن روستا شدن
[عبارت]
aller planter ses choux
/ale plɑ̃te se ʃu/
1
ترک کردن شهر و ساکن روستا شدن
1.Moi, je vais planter des choux dans l'un de nos villages.
1. من شهر را ترک میکنم و در یکی از روستاهایمان ساکن میشوم.
2.Nous pourrions aller planter ses choux.
2. ما میتوانیم شهر را ترک کنیم و ساکن روستا شویم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "رفتن و کلم کاشتن" است که کنایه از "ترک کردن شهر و ساکن روستا شدن" است.
تصاویر
کلمات نزدیک
aller jusqu'au bout
aller droit au but
aller de soi
aller dans les décors
aller bien
aller simple
aller vers les autres
aller-retour
allergie
allergique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان