1 . پیش بردن 2 . به حرکت درآمدن
[فعل]

animer

/anime/
فعل گذرا
[گذشته کامل: animé] [حالت وصفی: animant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پیش بردن جلو بردن، هدایت کردن

  • 1.C'est toujours lui qui anime les débats à la télévision.
    1. همیشه اوست که در تلویزیون بحث‌ها را پیش می‌برد.
  • 2.Ce journaliste va animer le débat de ce soir.
    2. این روزنامه‌نگار امشب بحث را پیش خواهد برد.

2 به حرکت درآمدن حرکت کردن (s'animer)

  • 1.J'ai parfois l'impression que ces statues s'animent !
    1. من گاهی احساس می‌کنم که این مجسمه‌ها به حرکت درمی‌آیند!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان