خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (کشتی را) برای حرکت آماده کردن
2 . بندر را ترک کردن (کشتی)
3 . (باهم) جفت کردن
[فعل]
appareiller
/apaʁɛjˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: appareillé]
[حالت وصفی: appareillant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
(کشتی را) برای حرکت آماده کردن
1.Appareiller un navire
1. ناو را برای حرکت آماده کردن
2
بندر را ترک کردن (کشتی)
حرکت کردن، عزیمت کردن
1.Nous appareillâmes le lendemain pour retourner en Angleterre
1. ما فردا بندر را ترک میکنیم تا به انگلستان برگردیم.
3
(باهم) جفت کردن
جفت و جور کردن
1.Appareiller des pierres
1. سنگها را با هم جفت و جور کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
appareil électroménager
appareil photo
appareil dentaire
appareil auditif
appareil
apparemment
apparence
apparent
apparenter
apparenté
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان