خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استفاده کردن
2 . اجرا کردن
[فعل]
appliquer
/aplike/
فعل گذرا
[گذشته کامل: appliqué]
[حالت وصفی: appliquant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
استفاده کردن
اعمال کردن
1.J'ai appliqué la même méthode que la dernière fois.
1. من همان روش آخرین بار را استفاده کردم.
2.La banque applique des conditions strictes aux gros emprunts.
2. بانک برای وامهای سنگین شرایط سختی اعمال میکند [به کار میگیرد].
2
اجرا کردن
1.Il a appliqué une peine.
1. او مجازات را اجرا کرد.
2.Nous devons appliquer la loi.
2. ما باید قانون را اجرا کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
applique
application
applicateur
applaudissement
applaudir
appliquer à faire quelque chose
appliqué
appoint
appointements
apport
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان