1 . استفاده کردن 2 . اجرا کردن
[فعل]

appliquer

/aplike/
فعل گذرا
[گذشته کامل: appliqué] [حالت وصفی: appliquant] [فعل کمکی: avoir ]

1 استفاده کردن اعمال کردن

  • 1.J'ai appliqué la même méthode que la dernière fois.
    1. من همان روش آخرین بار را استفاده کردم.
  • 2.La banque applique des conditions strictes aux gros emprunts.
    2. بانک برای وام‌های سنگین شرایط سختی اعمال می‌کند [به کار می‌گیرد].

2 اجرا کردن

  • 1.Il a appliqué une peine.
    1. او مجازات را اجرا کرد.
  • 2.Nous devons appliquer la loi.
    2. ما باید قانون را اجرا کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان