خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرمایه
2 . کمک
[اسم]
l'apport
/a.pɔʁ/
قابل شمارش
مذکر
1
سرمایه
سهم
1.L'apport de capitaux
1. سرمایه گذاری
2
کمک
کمک مالی، مساعدت
1.Ce citoyen a été récompensé pour son apport à la société.
1. این شهروند به دلیل کمک مالیاش به انجمن مورد تقدیر قرار گرفت.
2.De nouveaux apports sont nécessaires pour maintenir l'entreprise.
2. کمکهای جدیدی برای نگه داشتن [حفظ کردن] شرکت لازم است.
تصاویر
کلمات نزدیک
appointements
appoint
appliqué
appliquer à faire quelque chose
appliquer
apporter
apposer
apposition
apprenant
apprendre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان