خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرزو
[اسم]
l'aspiration
/aspiʀasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
آرزو
امید
1.Le président nourrit de grandes aspirations pour la nouvelle année.
1. رئیس جمهور برای سال جدید آرزوهای بزرگی دارد.
2.Sa plus grande aspiration était de devenir chirurgienne.
2. بزرگترین آرزوی او جراح شدن بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
aspirateur
asphyxier
asphyxie
asphyxiant
asphalte
aspirer
aspirine
aspérité
assagir
assaillant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان