خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مونتاژ
2 . مجموعه
[اسم]
l'assemblage
/asɑ̃blaʒ/
قابل شمارش
مذکر
1
مونتاژ
سوار کردن
1.L'assemblage de la machine.
1. مونتاژ دستگاه.
2.Tu aurais dû lire la notice d'assemblage avant !
2. تو باید از قبل راهنمای مونتاژ را میخواندی!
2
مجموعه
توده
تصاویر
کلمات نزدیک
assedic
assaut
assassiner
assassinat
assassin
assembler
assembleur
assemblée
assemblée nationale
assentiment
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان