خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وصل کردن
2 . همکاری کردن (با کسی)
3 . شرکت کردن (در)
4 . شرکت دادن (در)
5 . آمدن (به)
[فعل]
associer
/asɔsje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: associé]
[حالت وصفی: associant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
وصل کردن
ربط دادن، مرتبط کردن
مترادف و متضاد
allier
combiner
grouper
joindre
rassembler
unir
associer quelque chose à quelque chose
چیزی را به چیزی ربط دادن
1. Associez les questions aux réponses.
1. سوالها را به جوابها وصل کنید.
2. Le biathlon associe le tir au ski de fond.
2. ورزش بیاتلون، تیراندازی را به اسکی ربط میدهد.
3. Tu ne peux pas associer Enzo à cet événement.
3. تو نمی توانی "انزو" را به این ماجرا ربط بدهی.
2
همکاری کردن (با کسی)
(s'associer)
مترادف و متضاد
collaborer
coopérer
s'associer à/avec quelque chose
با/در چیزی همکاری کردن
1. Paul doit s'associer à lui.
1. "پل" باید با او همکاری کند.
2. Plusieurs chefs d'État se sont associés à cet homme dans sa lutte contre la drogue.
2. چند تن از روسای دولتها با این مرد همکاری کردند تا علیه موادمخدر مبارزه کنند.
3
شرکت کردن (در)
(s'associer)
مترادف و متضاد
participer
prendre part
se joindre
s'associer à quelque chose
در چیزی شرکت کردن
1. Je me suis associé à son conférence.
1. من در کنفرانسش شرکت کردم.
2. Quelques médecins s'associent à cette réunion internationale.
2. چندین پزشک در این جلسه بینالمللی شرکت میکنند.
4
شرکت دادن (در)
associer quelque chose à quelque chose
کسی را در چیزی شرکت دادن
1. Je m'engage de vous associer à mes projets.
1. من متعهد میشوم که شما را در پروژههایم شرکت بدهم.
2. Le professeur associe ses collaborateurs au succès de son livre.
2. استاد همکارانش را در موفقیت کتابش شرکت میدهد.
5
آمدن (به)
جور بودن (با)، ست بودن (با)، هماهنگ بودن (با)
(s'associer)
مترادف و متضاد
s'assortir
s'harmoniser
se marier
détonner
jurer
s'associer avec quelque chose
با چیزی جور بودن
1. Le canapé s'associe bien avec les rideaux.
1. کاناپه با پردهها خیلی خوب جور است.
2. Les meubles ne s'associent pas avec la couleur des murs.
2. اثاثیه با رنگ دیوارهایش جور نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
association
associatif
assiéger
assiégeant
assisté
associé
assoiffé
assombrir
assommant
assommer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان