1 . انتظار 2 . توقع
[اسم]

l'attente

/atɑ̃t/
قابل شمارش مونث

1 انتظار صبر

  • 1.Certaines personnes trouvent que l'attente est difficile.
    1. برخی از افراد حس می‌کنند که انتظار سخت است.
  • 2.Nous avons une heure d'attente avant le prochain train.
    2. تا قبل از قطار بعدی، ما یک ساعت انتظار داریم [باید یک ساعت منتظر بمانیم].

2 توقع انتظارات

  • 1.En signant des autographes il répond à l'attente des fans.
    1. او با امضا کردن دست‌نویس‌ها به توقع [توقعات] طرفداران پاسخ می‌دهد.
  • 2.L'entreprise a répondu aux attentes de son client.
    2. شرکت به انتظارات مشتری‌اش پاسخ داده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان