خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبتنی کردن
[فعل]
se baigner
/beɲe/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: baigné]
[حالت وصفی: baignant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
آبتنی کردن
مترادف و متضاد
bassiner
humecter
sécher
1.Il est dangereux de se baigner dans cette rivière.
1. آبتنی کردن در این رودخانه خطرناک است.
تصاویر
کلمات نزدیک
baignade interdite.
baignade
baie
bai
bahut
baigneur
baignoire
bail
bailleur
bain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان