1 . اریب 2 . ترفند 3 . طریق
[اسم]

le biais

/bjɛ/
قابل شمارش مذکر

1 اریب کج

مترادف و متضاد oblique obliquement
dans le biais
در حالت اریب
  • C'est un vêtement taillé dans le biais.
    این لباسی است که در حالت اریب بریده شده‌است.
marcher de biais/mettre en biais
به حالت اریب راه رفتن/گذاشتن
  • 1. Il a mis son bureau en biais pour recevoir la lumière.
    1. میزش را به حالت اریب گذاشت تا نور بهش برسد.
  • 2. Tu marches de biais.
    2. به حالت اریب راه می‌روی.

2 ترفند حقه، تدبیر

مترادف و متضاد ruse subterfuge
trouver un biais
ترفندی پیدا کردن
  • 1. Il a trouvé un biais pour échapper aux corvées.
    1. ترفندی پیدا کرد تا از بیگاری فرار کند.
  • 2. Je trouve un biais pour qu'on s'enfuie de la prison.
    2. ترفندی پیدا می‌کنم تا از زندان فرار کنیم.

3 طریق

مترادف و متضاد moyen
par le biais de...
از طریق...
  • 1. Je t'informe par le biais de mon mari.
    1. از طریق شوهرم خبرت می‌کنم.
  • 2. Nous l'avons su par le biais de la secrétaire.
    2. از طریق منشی فهمیده بودیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان