خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوچرخه
[اسم]
la bicyclette
/bisiklɛt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: bicyclettes]
1
دوچرخه
1.J'adore faire de la bicyclette au bord de la Seine.
1. عاشق دوچرخهسواری در حاشیه (رود) "سن" هستم.
2.J'ai perdu la selle de ma bicyclette.
2. زین [صندلی] دوچرخهام را گم کردهام.
3.Je vais participer à une course de bicyclettes.
3. در یک مسابقه دوچرخهسواری شرکت خواهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bicoque
bicolore
bichonner
biche
biceps
bidasse
bide
bidet
bidon
bidonnant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان