خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ادب
2 . آداب معاشرت
[اسم]
la bienséance
/bjɛ̃seɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
ادب
نزاکت
2
آداب معاشرت
آدابدانی
1.Dire « Bonjour » est la base de la bienséance.
1. "سلام" کردن اساس آداب معاشرت است.
2.La mère a appris à sa fille les règles de bienséance.
2. مادر به دخترش قوانین آداب معاشرت را آموخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
biens immobiliers
bienfaiteur
bienfait
bienfaisant
bienfaisance
bientôt
bienveillant
bienvenu
bifteck
bifurcation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان