خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوش آمدید
2 . خوشآمدگویی
3 . بهموقع
[حرف ندا]
bienvenu
/bjɛ̃vnˈy/
1
خوش آمدید
خوش آمدی
1.Bienvenu, monsieur ! Mettez-vous à l'aise.
1. خوش آمدید، آقا، راحت باشید.
2.Bienvenue, madame ! Bon séjour parmi nous !
2. خوش آمدید، خانم، از اقامتتان کنار ما لذت ببرید.
Soyez le bienvenu/la bienvenue !
خوش آمدید.
[اسم]
le bienvenu
/bjɛ̃vnˈy/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: bienvenus]
[مونث: bienvenue]
2
خوشآمدگویی
خوشآمد
souhaiter la bienvenue à quelqu'un
به کسی خوشآمد گفتن
Ma mère m'a souhaité le bienvenu.
مادرم به من خوشآمد گفت.
être le bienvenu
خوشآمد بودن (خوش آمدن)
1. Vous êtes le bienvenu !
1. خوش آمدید.
2. Vous êtes tous les bienvenus !
2. همهتان خوش آمدید.
[صفت]
bienvenu
/bjɛ̃vnˈy/
قابل مقایسه
[حالت مونث: bienvenue]
[جمع مونث: bienvenues]
[جمع مذکر: bienvenus]
3
بهموقع
بهجا
مترادف و متضاد
juste
opportun
Remarque bienvenue
نکته بهجا
تصاویر
کلمات نزدیک
bienveillant
bientôt
bienséance
biens immobiliers
bienfaiteur
bifteck
bifurcation
bifurquer
bigame
bigamie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان