خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زندگینامه
[اسم]
la biographie
/bjɔgʀafi/
قابل شمارش
مونث
[جمع: biographies]
1
زندگینامه
1.J'ai lu une biographie sur Napoléon.
1. من زندگینامهی ناپلئون را خواندهام.
2.J'aime lire la biographie des saints.
2. خواندن زندگینامه قدیسان را دوست دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
biographe
biodégradable
biodiversité
biochimie
biocarburant
biologie
biologique
biologiste
biomasse
biométrique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان