خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبجوسازی
2 . آبجو فروشی
[اسم]
la brasserie
/bʀasʀi/
قابل شمارش
مونث
1
آبجوسازی
2
آبجو فروشی
کافه
1.Après le théâtre ils vont dîner dans une brasserie.
1. بعد از تئاتر آنها در یک کافه شام خواهند خورد.
2.Les gens aiment cette brasserie locale.
2. مردم این آبجو فروشی محلی را دوست دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
brasser
brasse
brassard
brassage
brasier
brasseur
brassière
brave
braver
bravo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان