خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خرده کاری
[اسم]
le bricolage
/bʀikɔlaʒ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: bricolages]
1
خرده کاری
تعمیر جزیی
1.Mon père adore faire du bricolage dans le garage.
1. پدرم عاشق انجام دادن تعمیرات جزیی [خرده کاری] در گاراژ است.
تصاویر
کلمات نزدیک
bric-à-brac
bribes
breveter
brevetable
brevet technologique
bricole
bricoler
bricoleur
bride
bridge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان