1 . خرده کاری کردن
[فعل]

bricoler

/bʀikɔle/
فعل گذرا
[گذشته کامل: bricolé] [حالت وصفی: bricolant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خرده کاری کردن تعمیرات جزیی کردن

  • 1.Ce week-end je dois bricoler le chauffe-eau.
    1. آخرهفته باید آبگرمکن را تعمیر کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان