خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تاسیساتچی
[اسم]
le bricoleur
/bʁikɔlœʁ/
قابل شمارش
مذکر
[مونث: bricoleuse]
1
تاسیساتچی
تعمیرکار
1.Mon mari est un bricoleur ; il peut tout réparer.
1. همسرم یک تعمیرکار است، او میتواند همه چیز را تعمیر کند.
2.Pierre est un bon bricoleur.
2. "پییر" یک تاسیساتچی خوب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
bricoler
bricole
bricolage
bric-à-brac
bribes
bride
bridge
bridé
brie
brigade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان