خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریز ریز کردن
2 . آسیا کردن
[فعل]
broyer
/bʀwaje/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: broyé]
[حالت وصفی: broyant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
ریز ریز کردن
خرد کردن
1.Broyer avec ses dents.
1. با دندانهایش خرد کردن.
2.J'ai broyé des documents après les avoir numérisés.
2. من مدارک را بعد از اسکن کردنشان ریز ریز کردم.
2
آسیا کردن
ساییدن، پودر کردن
1.Avec le moulin elle broie le poivre.
1. با آسیاب، او فلفل را آسیا کرد.
2.La machine broie des pierres pour en faire du sable.
2. دستگاه سنگها را برای درست کردن ریگ [ماسه] پودر میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
brouteur
brouter
brousse
broussaille
brouillon
broyer du noir
broyeur
broyeur d'ordures
bru
brugnon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان