خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نوازش
[اسم]
le câlin
/kɑlɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
نوازش
1.La papa a fait un câlin à son fils pour le consoler.
1. بابا برای آرام کردن پسرش او را نوازش کرد.
2.Les bébés ont besoin de beaucoup de câlins de leurs parents.
2. کودکان بسیار به نوازش والدینشان نیاز دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
câblé
câbler
câble
cystite
cyrus le grand
câliner
câpre
cætera
cèdre
cène
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان