خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدیر
2 . قاب
3 . محیط
[اسم]
le cadre
/kɑdʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
مدیر
رییس
cadre supérieur
مدیر ارشد
Depuis sa formation, il est cadre supérieur.
از زمان آموزشش، او مدیر ارشد است.
cadres de haut niveau
مدیران رده بالا
Des cadres de haut niveau se rendront au bureau cette semaine.
مدیران رده بالا این هفته در شرکت یکدیگر را ملاقات خواهند کرد.
2
قاب
1.J'ai placé mon tableau dans un joli cadre.
1. تابلویم را در یک قاب زیبا گذاشتهام.
2.Le cadre est parfait pour la dimension de la photo.
2. قاب برای ابعاد عکس بسیار مناسب است.
un cadre en bois
قاب چوبی
3
محیط
cadre charmant/de travail...
محیط جالب/کاری ...
1. Nous habitons dans un cadre charmant.
1. ما در محیط جالبی زندگی میکنیم.
2. Un bon cadre de travail va augmenter la productivité.
2. یک محیط خوب کاری تولید [بهرهوری] را افزایش خواهد داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
cadran
cadrage
cadet
cadence
cadenas
cadre de vie
cadrer
cadreur
caduc
cafard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان