خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تقویم
[اسم]
le calendrier
/kalɑ̃dʀije/
قابل شمارش
مذکر
1
تقویم
سالنما
1.Je change le calendrier chaque année.
1. من هر سال تقویم را عوض میکنم.
2.Je dois noter la date dans mon calendrier.
2. من باید تاریخ را در تقویمم یادداشت کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
calembour
calebasse
cale-pied
cale
calculette
calepin
caler
caleçon
calfeutrer
calibre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان