خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فیلمبردار
[اسم]
le caméraman
/kamʁaman/
قابل شمارش
مذکر
1
فیلمبردار
1.Trois cameramen le suivaient pour ce reportage.
1. برای این گزارش 3 فیلمبردار او را همراهی میکردند.
2.Vous êtes le cameraman de la télé.
2. شما فیلمبردار تلویزیون هستید.
تصاویر
کلمات نزدیک
caméra
caméléon
camée
camus
campus
caméscope
canada
canadair
canadien
canaille
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان