خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کانالکشی
[اسم]
la canalisation
/kanalizasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
کانالکشی
لولهکشی
1.La canalisation est reliée aux égouts de la ville.
1. کانالکشی به فاضلاب شهر متصل شده است.
2.Le plombier a réparé une fuite d'eau dans la canalisation.
2. لولهکش نشتی آب را در لولهکشی تعمیر کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
canal radiculaire
canal
canaille
canadien
canadair
canaliser
canapé
canapé convertible
canapé-lit
canaque
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان