خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توپ (جنگی)
2 . لوله (اسلحه)
3 . معیار
[اسم]
le canon
/kanɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
توپ (جنگی)
1.Le canon de votre arme a explosé.
1. توپ ارتش شما منفجر شد.
2.Pour défendre la place les militaires installent leurs canons.
2. سربازان برای دفاع از ناحیه توپهایشان را جاسازی میکنند.
2
لوله (اسلحه)
3
معیار
الگو، نمونه
1.Cette fille ne correspond pas tout à fait aux canons actuels de la beauté.
1. این دختر هیچ ارتباطی با معیارهای کنونی زیبایی ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
cannibale
cannette
cannes
cannelle
canneberge
canonique
canoniser
canot
canotier
canoë
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان