خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گنجایش
2 . توانایی
[اسم]
la capacité
/kapasite/
قابل شمارش
مونث
1
گنجایش
ظرفیت
2
توانایی
توان، قدرت
1.Il est connu pour sa capacité de travail.
1. او به دلیل قدرت کاریاش معروف است.
2.La capacité d'un enfant à apprendre.
2. توانایی یک کودک در یادگیری.
تصاویر
کلمات نزدیک
capable
cap
caoutchouteux
caoutchouc
canyoning
cape
capeline
capes
capharnaüm
capillaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان