خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در (بطری)
2 . کپسول (دارویی)
3 . کپسول (فضایی)
[اسم]
la capsule
/kapsyl/
قابل شمارش
مونث
1
در (بطری)
تشتک
2
کپسول (دارویی)
1.Ce médicament se présente sous forme de capsules.
1. این دارو تحت شکل کپسول ارائه شده است.
3
کپسول (فضایی)
کابین فضاپیما، اتاقک فضاپیما
1.La capsule spatiale a permis d'envoyer les premiers hommes dans l'espace.
1. کپسول فضایی امکان فرستادن نخستین انسانها را به فضا فراهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
capricorne
capricieux
capricieusement
caprice
capoter
capsule de café
capter
captif
captivant
captiver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان