خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مقوا
2 . کارت (مسابقه)
[اسم]
le carton
/kaʀtɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
مقوا
جعبه مقوایی
1.La petite fille a fait une maison pour sa poupée avec du carton.
1. دختر کوچک با جعبه مقوایی برای عروسکش خانه درست کرده است.
2.Le carton est un matériau plus solide que le papier.
2. مقوا مادهای سختتر [سفتتر] از کاغذ است.
2
کارت (مسابقه)
1.Un carton jaune
1. یک کارت زرد
تصاویر
کلمات نزدیک
cartomancien
cartomancie
cartilage
carter
cartel
carton-pâte
cartonner
cartonné
cartouche
carvi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان