خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کمربند
[اسم]
la ceinture
/sɛ̃tyʁ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: ceintures]
1
کمربند
1.Il porte toujours une ceinture noire.
1. او همیشه یک کمربند مشکی می بندد.
2.La ceinture de sécurité
2. کمربند ایمنی
3.Une ceinture en cuir
3. کمربند چرمی
تصاویر
کلمات نزدیک
cei
ceea
cee
ceci
cea
ceinture de sécurité
ceinturer
ceinturon
cela
cela fait plus d'une heure que nous attendons.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان