خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صندلی
[اسم]
la chaise
/ʃɛz/
قابل شمارش
مونث
[جمع: chaises]
1
صندلی
1.Permettez-moi de vous conduire à votre chaise.
1. اجازه بدهید شما را به صندلیتان راهنمایی کنم.
Disposer les chaises autour de la table
صندلیهایی دور یک میز چیدن
se lever de la chaise
از صندلی بلند شدن
Lorsque le prof entre dans la classe, levez-vous de votre chaise.
هنگامی که استاد وارد کلاس می شود، از صندلیتان بلند شوید.
s'asseoir à la chaise
روی صندلی نشستن
Je me suis assise à la chaise de mon bureau.
روی صندلی شرکتم نشستهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
chaire
chair
chahuter
chahut
chagriner
chaise de camping pliante
chaise longue
chaise pour bébé
chaise roulante
chalet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان