خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هزینه
[اسم]
le coût
/ku/
قابل شمارش
مذکر
1
هزینه
بها، قیمت
1.L'entreprise a supprimé du personnel pour réduire les coûts.
1. شرکت برای کاهش هزینهها از تعداد کارکنان کم کرده است.
2.L'hôtel propose des lits doubles sans coût supplémentaire.
2. هتل بدون هزینه اضافی، تختهای دونفره ارائه میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
coït
coïncider
coïncidence
coéquipier
coyote
coûtant
coûter
coûteux
cp
crabe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان