خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازیگر کمدی
2 . متظاهر
[اسم]
le comédien
/kɔmedjɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: comédiens]
[مونث: comédienne]
1
بازیگر کمدی
کمدین، بازیگر تئاتر
un(e) comédien(ne) célèbre/important(e)...
کمدین معروف/برجسته
Mon fils rêve de devenir un grand comédien comme vous.
پسرم آرزو دار همچون شما کمدین بزرگی شود.
[صفت]
comédien
/kɔmedjɛ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: comédienne]
[جمع مونث: comédiennes]
[جمع مذکر: comédien]
2
متظاهر
کلک
1.Il est très comédien.
1. او خیلی متظاهر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
comédie musicale
comédie de situation
comédie
comète
comté
con
concasser
concasseur
concave
concentration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان