1 . مبارزه
[اسم]

le combat

/kɔ̃ba/
قابل شمارش مذکر

1 مبارزه نبرد، جنگ

  • 1.Combats de gladiateurs
    1. مبارزه گلادیاتورها
  • 2.Le général a mené ses troupes au combat.
    2. فرمانده سپاهیانش را به نبرد هدایت کرد.
  • 3.Les combats ont duré trois jours.
    3. جنگ‌ها 3 روز طول کشید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان