1 . فشرده
[صفت]

compact

/kɔ̃pakt/
قابل مقایسه

1 فشرده جمع و جور

  • 1.Ça nous a mené à un moteur très compact, et peu cher.
    1. این ما را به سوی یک موتور خیلی جمع و جور و ارزان هدایت کرد.
  • 2.Les réacteurs à sels fondus sont très compacts.
    2. راکتورهای نمک مذاب خیلی فشرده هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان