1 . متراکم کردن
[فعل]

compacter

/kɔ̃pakte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: compacté] [حالت وصفی: compactant] [فعل کمکی: avoir ]

1 متراکم کردن بهم فشردن

  • 1.Déchets compactés.
    1. زباله‌ها [ضایعات] متراکم شده.
  • 2.Le papier usé est compacté avant d'être recyclé.
    2. کاغذ باطله قبل از بازیافت شدن متراکم شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان