خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خیار
[اسم]
le concombre
/kɔ̃kɔ̃bʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
خیار
1.Il a coupé les concombres pour la salade.
1. او خیارها را برای سالاد خرد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
concocter
conclusions
conclusion
conclure
concluant
concordance
concorder
concourir
concours
concours hippique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان