خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آزمون ورودی
2 . رقابت
[اسم]
le concours
/kɔ̃kuʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: concours]
1
آزمون ورودی
کنکور
1.Il n'a pas été reçu au concours de cette école.
1. او در آزمون ورودی این مدرسه پذیرفته نشده است.
2.Ma sœur a passé un concours avant d'être admise à la faculté de médecine.
2. خواهرم قبل از پذیرفته شدن در دانشکده پزشکی یک آزمون ورودی گذرانده است.
2
رقابت
مسابقه
1.Elle a gagné le concours de chant.
1. او در رقابت خوانندگی برنده شده است.
2.Il y aura un concours dimanche.
2. یکشنبه مسابقهای خواهد بود [برگزار خواهد شد].
تصاویر
کلمات نزدیک
concourir
concorder
concordance
concombre
concocter
concours hippique
concret
concrètement
concrétisation
concrétiser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان