خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اعطا کردن
2 . مذاکره کردن
[فعل]
conférer
/kɔ̃feʁˈe/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اعطا کردن
دادن، محول کردن
1.Conférer un titre
1. لقبی را اعطا کردن
2.Conférer une charge
2. مسئولیتی رامحول کردن
2
مذاکره کردن
مشورت کردن
1.Les deux chefs d'État ont longuement conféré.
1. هر دو رئیس دولت طولانی مدت مذاکره کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
conférencier
conférence
confédéré
confédération
confusément
congeler
congelé
congestion
congestion cérébrale
congestionner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان