خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرخونی (پزشکی)
2 . تراکم
[اسم]
la congestion
/kɔ̃ʒɛstjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
پرخونی (پزشکی)
احتقان
1.Le vieil homme est à l'hôpital à cause d'une congestion.
1. پیرمرد به دلیل پرخونی (پزشکی) در بیمارستان است.
2
تراکم
ازدحام، ترافیک
تصاویر
کلمات نزدیک
congelé
congeler
conférer
conférencier
conférence
congestion cérébrale
congestionner
conglomérat
congo
congressiste
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان