1 . توصیه کردن 2 . مشاور
[فعل]

conseiller

/kɔ̃seje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: conseillé] [حالت وصفی: conseillant] [فعل کمکی: avoir ]

1 توصیه کردن پیشنهاد کردن

  • 1.Ce médicament n'est pas conseillé dans votre cas.
    1. این دارو برای مورد شما توصیه نشده است.
conseiller à quelqu'un de faire quelque chose
به کسی پیشنهاد انجام کاری را کردن
  • Je vous conseille de lire ce livre.
    به شما پیشنهاد می دهم [توصیه می کنم] این کتاب را بخوانید.
conseiller quelque chose à quelqu'un
چیزی را به کسی پیشنهاد کردن
  • Il m’a conseillé ce livre.
    این کتاب را به من پیشنهاد کرد.
[اسم]

le conseiller

/kɔ̃seje/
قابل شمارش مذکر
[مونث: conseillère]

2 مشاور

  • 1.Le président prend l'avis de ses conseillers.
    1. رئیس جمهور نظرات مشاورانش را می‌پرسد.
Un sage conseiller
یک مشاور عاقل
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان