[اسم]

le consentement

/kɔ̃sɑ̃tmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 رضایت موافقت، توافق

  • 1.Avec le consentement de sa mère, le garçon a dormi chez un ami.
    1. با موافقت مادرش، پسر خانه‌ی یک دوست خوابید.
  • 2.Ils se sont mariés avec le consentement de leurs parents.
    2. آنها با رضایت والدینشان باهم ازدواج کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان